مه آسا

ساخت وبلاگ
کتاب رمان دالان بهشت رو تموم کردم ...و از اونجایی که سریال outlander رو هم دارم میبینم یه جورایی کلهم رفتم تو فضای عاشقانه ...حس خوبیه و من همیشه این حس رو دوست داشتم و دارم وقتی تو این فضا هستی اصلا سن و سالت رو درک نمیکنی .همش خودت رو یه دختر جوون میبینی که هنوز کلی حس عاشقانه درونت غلغله میکنه ...کلی خاطرات جلو چشمت میاد و برات لحظاتی رو تداعی میکنه که ناخوداگاه لبخند رو لبت میشینه و یا میبینی اشک از گوشه چشمات ناخواسته و بی اجازه رو گونه هات میغلتن ....شاید باورتون نشه اما همین حس یه جور انگیزه ی خاصی بهت میده ...یهو میبینی دوست داری بری جلو آینه و به خودت برسی یا یه آهنگ شاد بزاری و برقصی یا مثلا یه غذای عالی با تزیینات عالی درست کنی ....یا بلند میشی،ورزش میکنی که اندامت مثلا رو فرم بیاد (همون یه روز هااااااا:))خلاصه بگم براتون که الان من ترانه هستم ۱۵ ساله .....:))))) مه آسا...
ما را در سایت مه آسا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : brghd29 بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1402 ساعت: 14:07

خیلی از دوستان یا همکاران رو میبینم که دوست صمیمی دارن که باهاش رفت و آمد میکنن با هم قرار میزارن و در کل با هم خوش میگذرونن و درد و دل هم میکنن .اما من هیچ دوست صمیمی ندارم حتی خواهرها و مادرم رو هم اینقدر صمیمی نمیدونم که بخوام باهاشون درد دل کنم یا رازهام رو بهشون بگم ...از این اخلاقم خوشم میاد و تصمیمی برا تغییرش هم ندارم .خیلی شده که دوستای دوره دانشگاهم یا همکارام به من زنگ زدن که بیا با هم قرار بزاریم یا رفت و آمد خانوادگی داشته باشیم حتی خودشون پیش قدم هم شدن و رفت و آمد رو شروع کردن ولی واقعا من نمیتونم ...نه اینکه اجتماعی نباشم اتفاقا برعکس ...ولی اصلا علاقه ای به اینجور روابط ندارم ....نمیدونم چرا ...همسرم هم همینطوریه خوشبختانه ...به نظرتون این اخلاقم خوبه یا بد ؟ مه آسا...
ما را در سایت مه آسا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : brghd29 بازدید : 52 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1402 ساعت: 16:45